ریحانه جووووونریحانه جووووون، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
رانیا جووونرانیا جووون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره
محمدحسین جوووونمحمدحسین جوووون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ریحانه تمام زندگی من

من و روزمرگی های 3 تا گلهای زندگیم

تعطیلات تابستان سال 96

روز آخر ماه رمضان طبق سنوات گذشته ساعت 4 بعد از اینکه بابا از سرکار اومد به سمت بیجار راه افتادیم . اینبار دیگه دایی وهاب و عمه مریم همسفرمون نبودن فقط امیرمحمد باهامون اومد . جای خالی شون خیلی احساس میشد مخصوصا کنار اون چشمه ای که هرسال نگه می داشتیم و از آب اش به سر و صورتی می زدیم . همه عمه ها هم با یک ساعت فاصله از هم از کرج راه افتاده بودن . ولی ما و عمه زینب به طور همزمان می رسیدیم که قرار شد تو مسیر سر روستای تاتارده نگه داریم و همدیگه رو ببینیم و با هم راهی بیجار شویم که ما نیم ساعتی اونجا وایستادیم ولی نمیدونم قضیه چی بود که اونا منتظر ما نمونده بودن و رفته بودن و بهونه آوردن که سر جریمه شدن اعصابشون بهم خورده و اصلا حواسشون نبود...
4 مرداد 1396
1